جنگ طالوت و جالوت
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از داستان های درس آموز قرآن قصه طالوت و جالوت است که در سوره ی بقره و در هفت آیه بیان شده است.
طالوت مردی دانشمند، زیرک و قدرتمند بود که از طرف حضرت اشموئیل که پیامبر بود، به فرماندهی سپاهی گماشته شد تا به جنگ جالوت ستمگر برود.
حضرت داوود نیز در سپاه طالوت حضور داشت و او بود که جالوت را با سنگ کشت. اصل داستان را باهم می خوانیم:
پس از درگذشت موسى وهارون، قوم بنىاسرائیل روز به روز ضعیف تر شدند و صندوق عهد را که یادگار حضرت موسی (ع) و بسیار مقدس بود از دست دادند.
صندوق عهد همان صندوقی بود که مادر حضرت موسی، زمانی که به دنیا آمد او را در آن گذاشت و در رود نیل انداخت و این صندوق در دربار فرعون بود تا این که به دست بنی اسرائیل رسید و حضرت موسی اشیایی از جمله الواح مقدس که احکام خدا را برآن نوشته بود و زره خود را در آن می گذاشت و دست به دست میان پیامبران و قوم بنی اسرائیل می گشت.
آن ها فراز و نشیب های بسیارى دیدند از جمله اینکه دربرهه هاىی از زمان دشمنان بر آنها غلبه کردند و آنها را از خانه و کاشانه شان بیرون راندند و فرزندان آنها را به اسیرى گرفتند و قضوم بنى اسرائیل ذلیل و آواره شدند در این هنگام خداوند پیامبرى بر آنها فرستاد که نام او یا شمعون و یا یوشع و یا اشموئیل بود. آنها که از این ذلت و در بدرى خسته شده بودند، گرد آن پیامبر جمع شدند و از وى خواستند که آنها را سر و سامان دهد و براى آنها فرماندهى تعیین کند که تحت فرمان او با دشمنان خود بجنگند. آن پیامبر که از سستى و ضعف نفس این گروه آگاه بود به آنها گفت: آیا شما به راستى این آمادگى را دارید؟ و اگر من کسى را به فرماندهى برگزینم شما واقعاً تحت فرمان او و به دستور او مردانه جنگ خواهید کرد؟ آنها که از شکست خود رنج مىبردند، به پیامبر خود قول دادند که شجاعانه بجنگند و گفتند: چگونه تن به جنگ ندهیم در حالى به ما ظلم شده و از خانه و کاشانه خود رانده شده ایم؟
با اینکه این قول را به پیامبر دادند ولى در وقت عمل بسیارى از آنها با بهانه هاى واهى از جنگ سر باز زدند و این روش همیشگى بنى اسرائیل بود و آنها قومى بهانهجو بودند. ولى به هر حال پیامبرشان براى آنها فرماندهى انتخاب نمود که نام او طالوت بود.هنگامی که طالوت (به فرماندهی لشکر بنی اسرائیل منصوب شد و سپاهیان) را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند شما را با یک نهر آب امتحان میکند، آنها که از آن بنوشند از من نیستند و آنها که جز یک پیمان با دست خود، بیشتر از آن نچشند از منند (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ).در اینجا لشکریان طالوت در برابر آزمون بزرگی قرار گرفتند، و آن مساله مقاومت شدید در برابر تشنگی، و چنین آزمونی برای لشکر طالوت مخصوصا با سابقه بدی که برای بنی اسرائیل در بعضی جنگها داشتند ضرورت داشت، چرا که پیروزی هر جمعیتی، بستگی به مقدار انضباط و قدرت ایمان و استقامت در مقابلدشمن و اطاعت از دستور رهبر و فرمانده دارد. طالوت میخواست بداند انبوه لشکر تا چه اندازه، فرمان او را اطاعت میکنند، به ویژه اینکه آنها با تردید و دودلی و حتی اعتراض، رهبری او را پذیرفته بودند، گر چه در ظاهر تسلیم شده بودند ولی شاید هنوز در باطن، شک و تردید بر دلهای آنها حکومت میکرد، به همین دلیل مامور میشود که آنها را امتحان کند، تا روشن شود، آیا این سربازان که میخواهند در برابر شمشیر آتشبار دشمن بایستند، توانایی تحمل مقداری تشنگی را دارند یا نه؟ولی اکثریت آنها از بوته این امتحان سالم بیرون نیامدند، چنان که قرآن میگوید:آنها همگی جز عده کمی از آنها، از آن آب نوشیدند (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ). و به این ترتیب، دومین تصفیه در ارتش طالوت انجام یافت، زیرا تصفیه اول همان بود که به هنگام اعلام بسیج عمومی گفته بود کسانی که تجارت یا بنای نیمهکاره و امثال آن دارند، همراه من نیایند.سپس میافزاید:هنگامی که او (طالوت) و افرادی که به وی ایمان آورده بودند (و از بوته آزمایش سالم به در آمدند)، از آن نهر گذشتند گفتند: امروز ما (با این جمعیت اندک) توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم (فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ).این جمله به خوبی نشان میدهد که همان گروه اندک که از آزمایش تشنگی سالم به در آمدند همراه او حرکت کردند، ولی همانها نیز وقتی فکر کردند که به زودی در برابر ارتش عظیم و نیرومند جالوت قرار میگیرند فریادشان از کمی نفرات بلند شد و این سومین مرحله آزمایش بود، زیرا تنها گروه کوچکتری از این گروه اندک، اعلام آمادگی و وفاداری کامل کردند، چنان که قرآن در ادامه این آیه میفرماید: آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز و وعدههای الهی ایمان داشتند) گفتند: چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا بر گروههای عظیمی پیروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت کنندگان) همراه است (قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ). این جمله به خوبی نشان میدهد کسانی که ایمان راسخ به روز رستاخیز داشتند به بقیه هشدار دادند که نباید به کمیت جمعیت نگاه کرد، بلکه باید کیفیت را در نظر گرفت، زیرا بسیار شده که جمعیت کم از نظر نفرات، اما با کیفیتی بالا، از جهت ایمان و اراده و تصمیم و متکی به عنایات الهی به اذن اللَّه بر جمعیتهای انبوه پیروز شدند.باید توجه داشت که یظنون در اینجا به معنی یعلمون میباشد، یعنی کسانی که به رستاخیز، یقین داشتند و وعدههای الهی را در مورد پاداش مجاهدان راستین میدانستند (زیرا ظن در بسیاری از موارد به معنی یقین به کار میرود و اگر آن را به معنی گمان هم بدانیم باز بی تناسب نخواهد بود زیرا مفهوم آیه چنین میشود که گمان به رستاخیز تا چه رسد به علم و یقین، انسان را در برابر اهداف الهی مصمم میسازد همانگونه که گمان به منافع، در کارهای مهم همچون کشاورزی و تجارت و صنعت صاحبان آنها را مصمم میکند.در باره اینکه چرا به روز قیامت، روز لقای پروردگار گفته شده در ذیل آیه 46 همین سوره به مقدار کافی بحث کردیم. در آیه بعد، مساله رویارویی دو لشکر مطرح شده، میفرماید:" به هنگامی که آنها (لشکر طالوت و بنی اسرائیل) در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند:پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و گامهای ما را استوار بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ). برزوا از ماده بروز، به معنی ظهور است، و از آنجا که وقتی انسان در میدان جنگ، آماده و ظاهر میشود، ظهور و بروز دارد به این کار، مبارزه یا براز میگویند.این آیه میگوید: هنگامی که طالوت و سپاه او، به جایی رسیدند که لشکر نیرومند جالوت، نمایان و ظاهر شد، و در برابر آن قدرت عظیم صف کشیدند، دست به دعا برداشتند و از خداوند سه چیز طلب کردند، نخست صبر و شکیبایی و استقامت، در آخرین حد آن، لذا تعبیر به أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً کردند که از ماده افراغ به معنی ریختن آب یا ماده سیال دیگر از ظرف، به طوری که ظرف کاملا خالی شود، نکره بودن صبر نیز تاکیدی به این مطلب است.تکیه بر ربوبیت پروردگار ربنا و تعبیر به افراغ که به معنی خالی کردن پیمانه است، و تعبیر به علی که بیانگر نزول از طرف بالا است و تعبیر به صبرا که در این گونه موارد دلالت بر عظمت دارد، هر کدام نکتهای در بر دارد که مفهوم این دعا را کاملا عمیق و پر مایه میکند. دومین تقاضای آنها از خدا این بود که گامهای ما را استوار بدار تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم، در حقیقت دعای اول جنبه باطنی و درونی داشت و این دعا جنبه ظاهری و برونی دارد و مسلما ثبات قدم از نتائج روح استقامت و صبر است.سومین تقاضای آنها این بود که ما را بر این قوم کافر یاری فرما و پیروز کن که در واقع هدف اصلی را تشکیل میدهد و نتیجه نهایی صبر و استقامت و ثبات قدم است.به یقین خداوند چنین بندگانی را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد آنها کم و عدد دشمن زیاد باشد، لذا در آیه بعد میفرماید: آنها به فرمان خدا سپاه دشمن را شکست دادند و به هزیمت واداشتند (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ). و داوود (جوان کم سن و سال و نیرومند شجاعی که در لشکر طالوت بود) جالوت را کشت.در اینجا چگونگی کشته شدن آن پادشاه ستمگر به دست داوود جوان و تازه کار در جنگ، تشریح نشده ولی همانگونه که در شرح داستان آمد با فلاخنی که در دست داشت، یکی دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانی و سر جالوت کوبیده شد و در آن فرو نشست و فریادی کشید و فرو افتاد، و ترس و وحشت تمام سپاه او را فرا گرفت و به سرعت فرار کردند گویا خداوند میخواست قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهی با آن عظمت و لشکری انبوه به وسیله نوجوان تازه به میدان آمدهای آن هم با یک سلاح ظاهرا بی ارزش، از پای در میآید.سپس میافزاید: خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از آنچه میخواست به او تعلیم داد (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ).ضمیر در این دو جمله به داوود بر میگردد که در واقع فاتح این جنگ بود.گر چه در این آیه تصریح نشده که این داوود همان داوود، پیامبر بزرگ بنی اسرائیل، پدر سلیمان است، ولی جمله آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ، نشان میدهد که او به مقام نبوت رسید زیرا اینگونه تعبیرات معمولا در باره انبیای الهی است به خصوص که شبیه این تعبیر در آیه 20 سوره (ص) در باره داوود آمده است، :پایه حکومت او رامحکم ساختیم و به او دانش و تدبیر دادیم.از روایاتی که در تفسیر این آیه نقل شده، نیز به روشنی استفاده میشود که او همان داوود، پیامبر بنی اسرائیل است.این تعبیر ممکن است اشاره به علم تدبیر کشورداری و ساختن زره و وسائل جنگی و مانند آن باشد که داوود ع در حکومت بسیار عظیم خود به آن نیاز داشت زیرا خداوند هر مقامی را که به کسی میسپارد آمادگیهای لازم را نیز به او میبخشد.و در پایان آیه به یک قانون کلی اشاره کرده، میگوید:و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند سراسر روی زمین فاسد میشود، ولی خداوند نسبت به تمام جهانیان، لطف و احسان دارد (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ).
خداوند نسبت به جهانیان لطف و مرحمت دارد که جلو همهگیر شدن و همگانی شدن فساد را در روی زمین میگیرد.
متنتون عالی بود
همتتان مستدام