موسسه فرهنگی راه روشن واحد جوان و نوجوان

با مدیریت استاد مهرجردی
موسسه فرهنگی راه روشن واحد جوان و نوجوان
آخرین نظرات

۲۱ مطلب با موضوع «الگو ها» ثبت شده است

 بسم الله الرحمن الرحیم

دانشجو بود...دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی....
از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم...قرار شد با حضرت آیت الله العظمی بهجت هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه...
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت...بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن...من چندبار خواستم سلام بگم...منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن...امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن...درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن...یه لحظه تو دلم گفتم:""حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه...تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره...!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی...!!!""خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم...تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن...

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: "حمید..حمید...حاج آقا باشماست."
نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر...آهسته در گوشم گفتن:
- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی...

ای دوستان و آشنایان، پیرو خط امام و رهبری و دنباله رو راه شهیدان باشید.نگذارید که دشمنان اسلام بر شما غلبه کنند و شما را از بین ببرند.ای خواهران! حجاب خود را حفظ کنید که حجاب پاکدامنی و عفت شماست.

خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم.

از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی خبری نمانیم

خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم

خدایا چشمی عطا کن که برای تو بگرید

دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد

پایی عطا کن که جز راه تو نرود

و جانی عطا کن که برای تو برود


برادرها! این دنیا سرای بیش نیست که هرچه بروید بدان نمی رسید. این دنیا منزلگاهی است که فقط برای دادن امتحان در آن توقف کرده ایم. این دنیا همان طوری که حضرت علی(علیه-السلام) می گویند هیچ نمی ارزد. پس چرا باید پیروان ایشان به آن دل ببندند؟!
(شهید منوجهر پور فرد کهن)

منم بنده ذلیل و ناتوان درگاهت میدانم که مرا دوست داشتی وبااینکه توبه ام راشکستم باز باروی باز وگشاده مراپذیرفتی وبه من لطف کردی که مرابه این مکان مقدس آوردی وزبانم رابه حمدو ثنای خود آشناساختی وباطنم را به دوستی خود آشنا کردی وعلاقه ام رابه چهارده معصومت افزون کردی،زبانم رابه ذکرودعا به درگاهت آشنا نمودی ومرا در راهی که درپیش داشتم ثابت قدم گردانیدی.

شهادت نه این است که شمارا نمیخواستم و میخواستم ازپیشتان بروم نه،من عشق جانسوزتر دارم وسعی میکنم که عاشق واقعی اوشوم چراکه خداوند امر کرده است،هرکه عاشق من شود اورا خواهم کشت وهرکس را من بکشم خون بهایش خودم هستم.

مادرم خودت شاهد بودی که فرزندت لحظه ای آرام نمیگرفت ونمیتوانست پیش شما آرام بگیرد چونکه عشق به خداوند اورا بسوی جبهه های جنگ ومیدانهای نبرد میکشید تااینکه به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت برساند واکنون که توجای فرزند خویش را خالی میبینی احساس ناراحتی مکن،خوشحال باش که فردای قیامت پیش فاطمه زهرا(س) روسفید هستی.

دنــــیا همین است. تا آدم عـاشق دنـیاست و به این دنیا چسبیده حـال و روزش همین است.
اما اگر انــسان سرش را با آســـــمان بیاورد و کارهایش را برای رضای خــــــــــدا انجام دهد، مطمئن باش زندگیش عوض می شود و تازه معنی زندگی کردن را می فهمد.

زندگی انسان تمثیل آن مسافری است که ازخانه موقت وناپایدار بسوی مستقر ابدی خویش بار میبندد.پس اگر این خانه ها،خانه های مجازی اند وما مسافران درکوچ،دیگر چه جای دل بستن وحسرت.....

الهی،یاقدوس،یاارحم الراحمین،من ذلیلم،من کوچکم،به عظمت خودت توانایی ام ده،بانور خودت آشنایم کن،قطعه قطعه بدن پر دردم عاشق اسلام وشهادت است.خدایا،نگذار چشم بسته از این دنیابروم.